همانطور که قبلا قول داده بودم در این مطلب به ایمان حضرت علی علیه السلام میپردازیم که آیا ایمان او آیا مورد قبول است یا خیر؟ دوستان توجه داشته باشن که احادیثی که در موضوعات اثبات عقاید حقه شیعه میباشد تمام از منابع مخالفین گردآوری شده وهیچ مطلبی را از خود به میان نیاورده ایم

 در تاریخ آمده است که على علیه السلام به دعوت پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله لبیک گفته و اسلام آورده است. این نقل قول، مورد قبول همه فرقه‏هاى اسلامى چه شیعه و چه سنى است.
حال باید بررسى نمود که آیا پیغمبر صلى الله علیه و آله مى‏دانسته است که بر نوجوان نابالغ تکلیفى نیست؟! چنانچه نمى‏دانسته است، پس نسبت جهل به حضرت پیامبر داده‏ایم. و اگر با وجود این‏که مى‏دانسته، تکلیفى بر نابالغ نیست و او را به اسلام دعوت کرده است، پس کار بیهوده و عبثى انجام داده است. در این صورت، نسبت لغو و عبث به ایشان داده‏ایم.
بنابراین در هر دو حالت مرتکب کفر شده‏ایم، زیرا در قرآن مجید آمده است: وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى‏؛ پیامبر خدا به هواى نفس سخن نمى‏گوید: آنچه مى‏گوید: وحى است که به او رسیده است.

پس قطعاً پیغمبر صلى الله علیه و آله على علیه السلام را لایق، قابل و آماده دعوت مى‏دانسته و زمینه ایمان را در او دیده است که او را به اسلام دعوت نموده است. اگر این زمینه در دیگران بیشتر و بهتر بود، چه بسا آن‏ها را زودتر به اسلام دعوت مى‏کرد.
از طرف دیگر، نه تنها خردسالى و کم سن و سال بودن، با کمال عقل و اراده منافاتى ندارد، بلکه بلوغ سنى فقط براى احکام شرعیه لازم است و براى امور عقلانى شرط سنى وجود ندارد. بدیهى است که ایمان آوردن نیز از امور عقلانى است. بنابراین ایمان آوردن على علیه السلام در خردسالى از فضایل آن حضرت به شما مى‏رود. همان گونه که قرآن‏مجید از زبان عیسى بن مریم- طفل تازه به دنیا آمده- مى‏فرماید: قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا؛ به درستى که من بنده خاص خدا مى‏باشم و خداوند کتاب آسمانى و شرف نبوت را به من عطا فرموده است .در آیه دیگرى از همان سوره درباره حضرت یحیى مى‏فرماید: یا یَحْیى‏ خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا؛ در کودکى به حضرت یحیى مقام نبوت را بخشیدیم .پس آیا مى‏توان اعطاى این فضیلت و مقام به یحیى و عیسى را قبل از رسیدن به سن بلوغ، تقلیدى و تلقینى وفاقد اعتبار دانست؟ یقیناً این گونه نیست، زیرا مطابق آیات قرآن براى آن‏ها فضیلت محسوب مى‏شود. بنابراین مى‏توان نتیجه گرفت که ایمان آوردن در خردسالى براى امام على علیه السلام نیز فضیلت مى‏باشد.
از طرف دیگر، چنانچه ایمان آوردن سه خلیفه اول از ایمان آوردن على علیه السلام افضل و برتر مى‏بود از پیامبر خدا به دور و بعید است که در مجلسى که ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح در آن حاضر بودند دست بر شانه على علیه السلام زده و فرمود: «اى على تو اولین مؤمنى هستى که ایمان آوردى و اولین مسلمى هستى که مسلمان شدى و تو براى من، به منزله هارون نسبت به موسى هستى ؟ پیامبرى که همه معتقدیم بجز وحى سخنى نمى‏گوید.
وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى‏ و چون حضرت هارون خلیفه بلا فصل حضرت موسى بوده منظور پیامبر صلى الله علیه و آله این بوده که حضرت على علیه السلام خلیفه بلا فصل پیامبر صلى الله علیه و آله است.
طبرى در تاریخ خود به نقل از سعد ابن ابى‏وقاص، در پاسخ سؤال پسرش مى‏نویسد: «ابوبکر پس از آن‏که بیش از پنجاه نفر اسلام آوردند، مسلمان شد. عمر نیز پس از اسلام آوردن 45 مرد و 21 زن مسلمان شد». بنابراین مى‏توان گفت که «اسلام على علیه السلام از «فطرت»، و اسلام آن‏ها از «کفر و شرک» بوده است. یعنى آن‏ها از کفر و شرک‏و بت پرستى بیرون آمده و به اسلام گرویده‏اند، در حالى که على علیه السلام حتى لحظه‏اى تمایل به کفر و شرک نداشته است».
به همین دلیل، پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله مى‏فرماید: «برترین مرد عالمیان در زمان من على علیه السلام مى‏باشد .این حدیث را میرسید على همدانى- فقیه شافعى- در کتاب «مودة القربى» نقل کرده است. همچنین محمد بن یوسف گنجى شافعى در باب 24 کتاب کفایة الطالب از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله چنین نقل مى‏کند: «سبقت گیرندگان همه امت‏ها در ایمان و توحید سه نفر بودند که شرک به خدا نیاوردند. این سه تن على ابن ابى‏طالب علیه السلام و حبیب نجار- صاحب یاسین- و حزقیل- مؤمن آل فرعون- بودند که راست‏کرداران نیز بودند و على ابن ابى‏طالب علیه السلام افضل آن‏ها بود .

 



موضوع :